نغمه های عاشقانه

اشعاری که همه عشق است و همه عشق است و همه عشق

نغمه های عاشقانه

اشعاری که همه عشق است و همه عشق است و همه عشق

قصه امیر

بارون امشب توی ایوون
مث آزادی تو زندون
بی صفا بی تحرک بی ریا بود
توی زندون می‌کنه جون
مرد با همت میدون
توی فکر رای فرجام امیر
بی سر انجام
نداره حتی رفیقی
که بگه دردشو
درد دیدن و نگفتن
بی سر انجام
توی فکر آسمون
که بباره بلکه تو قطره بارون
بتونه اشک خدا رو هم ببینه
نمی دونه حتی اشکم
دیگه فایده ای نداره