-
[ بدون عنوان ]
13 خرداد 1387 08:55
-
[ بدون عنوان ]
5 خرداد 1387 20:28
-
[ بدون عنوان ]
12 اردیبهشت 1387 20:02
-
[ بدون عنوان ]
9 اردیبهشت 1387 15:24
-
قصه امیر
18 آبان 1385 05:10
بارون امشب توی ایوون مث آزادی تو زندون بی صفا بی تحرک بی ریا بود توی زندون میکنه جون مرد با همت میدون توی فکر رای فرجام امیر بی سر انجام نداره حتی رفیقی که بگه دردشو درد دیدن و نگفتن بی سر انجام توی فکر آسمون که بباره بلکه تو قطره بارون بتونه اشک خدا رو هم ببینه نمی دونه حتی اشکم دیگه فایده ای نداره
-
دوستم نداشتی
11 شهریور 1385 03:11
دیدی دوستم نداشتی ! دیدی تنهام گذاشتی ! دیدی پیشم نموندی ! تو قلبمو سوزوندی ! چه فایده ؟ حالا که دیگه رفتی ، دروغ بود حرفایی که می گفتی ! می گفتی دلم اسیره تو قحطی عشق برات می میره! می گفتی بمون کنارم که توی دنیا کسی ندارم! می گفتی جدایی مرگه مثل خزونه مثل تگرگه ! می گفتی مثل یه خوابه از تو گذشتن مثل سرابه ! احساس من...
-
کسی مثل تو نشد !
26 تیر 1385 01:20
دو تا چشمام همه جا دنبال تو می گرده ، با نبودت دلم با غصه ها سر کرده ... شب و روز در پی تو ، من همه جا را گشتم ! یکی گفت غصه نخور ، اون داره بر می گرده ! زندگی با عشق تو رنگ دیگه ای داشت برام ، رفتی و بدون تو تلخ شده روز و شبام ! دل من با هیچ کسی نمی تونست خو بگیره ... شب و روز منتظر و چشم به راهت مونده نگاهم ! کسی...
-
جدایی من و تو !
17 تیر 1385 03:40
درون کوچه ی قلبم چه غمگینانه می پیچد صدای تو که می گفتی به جز تو دل نمی بندم ! فریب وعده هایت را ندانستم ولی اکنون یه یاد وعده های تو میان گریه می خندم ... برو دیگر که دل از غم رها کردم ... خداحافظ که دیگر بر نمی گردم ! تو بودی آسمان من ! غمت همسایه ی قلبم ، ولی خورشید چشم تو به بام دیگری سر زد ! قسم بر سوز ناله هایم...
-
یه دروغ ساده !
2 تیر 1385 01:57
شب مهتاب و چشمام بازم از یادته تو خیسه ... دیگه عادت شده با بغز واسهء تو می نویسه ... کاش می فهمیدی که قلبم خونه ی آرزوهات بود ... یه نفس تنها نبودی ... همیشه دلم باهات بود ... آسمون و ماه نقره اش با یه عالمه ستاره ، شاهدند که این بریدن دیگه برگشتی نداره... رفتی بی اونکه بدونی دل من مال خودت بود ... حال بغزای شبونم به...
-
نفرین
6 خرداد 1385 05:47
الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش بیا ببینی که همه حلقه زدن دوروبرش الهی کمه روز وصال طوفان شه از سمت شمال هیچی از اون روز نمونه بجز گلای پرپرت قسم می خوردی با منی قسم می خوردی به خدا خدا الهی بزنه تو کمرت تو کمرت من اهل نفربن نبود چه برسه که تو باشی بیاد الهی خبرت بیاد الهی خبرت عمرت الهی کم نشه اما پر از غصه باشه...
-
درد محبت...
20 اردیبهشت 1385 02:43
با هر که سخن گفتم ، در خود گره ای گم بود ... چون کرم شب و تابان می تابی و می تابم ! بر هرکه نظر کردم گریان و پریشان بود ... چون ابر سبک بار می باری و می بارم...! من درد محبت را هرگز به تو نسپردم این عقده ء دیرین را می دانی و می دانم... بر مرثیه ام بنگر نقش رخ خود بینی ... این قصه ء غمگین را می خوانی و می خوانم ... من...
-
سایه
1 اردیبهشت 1385 06:39
من همونم که همیشه غم و غصم بی شماره اونیکه تنها ترینه حتی سایه هم نداره این منم که خوبیامو کسی هرگز نشناخته اونکه در راه رفاقت همه هستیشو باخته هر رفیقه راهی با من دو سه روزی همسفر بود انتهای هر رفاقت واسه من چه زود گذر بود هر کی با زمزمه عشق دو سه روزی عاشقم شد عشق اون باعث زجره همه دقایقم شد اونکه عاشق بود و عمری از...