نغمه های عاشقانه

اشعاری که همه عشق است و همه عشق است و همه عشق

نغمه های عاشقانه

اشعاری که همه عشق است و همه عشق است و همه عشق

نفرین

الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش
بیا ببینی که همه حلقه زدن دوروبرش
الهی کمه روز وصال طوفان شه از سمت شمال
هیچی از اون روز نمونه بجز گلای پرپرت
قسم می خوردی با منی قسم می خوردی به خدا
خدا الهی بزنه تو کمرت تو کمرت
من اهل نفربن نبود چه برسه که تو باشی
بیاد الهی خبرت بیاد الهی خبرت
عمرت الهی کم نشه اما پر از غصه باشه
زجرایی که به من دادی بکشی تا آخرش
الهی که یه روز خوش از تو گلوت پایین نره
رسوای عالمت کنن اون چشای در به درت
قسم می خوردی با منی قسم می خوردی به خدا
خدا الهی بزنه تو کمرت تو کمرت
من اهل نفربن نبود چه برسه که تو باشی
بیاد الهی خبرت بیاد الهی خبرت
می خوام بدونم قد من عاشقت دوستت داره
این که رها کردی منو می ارزه به درد سرش
هر چی بدی کردی به من الهی اون با تو کنه
ببینی دیگری به جات رفته شده همسفرش
هرچی بدی کردی به من الهی اون با تو کنه
ببینی دیگری به جات رفته شده همسفرش
الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش
بیا ببینی که همه حلقه زدن دوروبرش

درد محبت...

 

با هر که سخن گفتم ، در خود گره ای گم بود ...

 

چون کرم شب و تابان می تابی و می تابم !

 

بر هرکه نظر کردم گریان و پریشان بود ...

 

چون ابر سبک بار می باری و می بارم...!

 

من درد محبت را هرگز به تو نسپردم این عقده ء دیرین را می دانی و می دانم...

 

بر مرثیه ام بنگر نقش رخ خود بینی ...

 

این قصه ء غمگین را می خوانی و می خوانم ...

 

من درد محبت را هرگز به تو نسپردم....!!!!

 

 

 

سایه

من همونم که همیشه غم و غصم بی شماره
اونیکه تنها ترینه حتی سایه هم نداره
این منم که خوبیامو کسی هرگز نشناخته
اونکه در راه رفاقت همه هستیشو باخته
هر رفیقه راهی با من دو سه روزی همسفر بود
انتهای هر رفاقت واسه من چه زود گذر بود
هر کی با زمزمه عشق دو سه روزی عاشقم شد
عشق اون باعث زجره همه دقایقم شد
اونکه عاشق بود و عمری از جدا شدن می ترسید
همه هراس و ترسش به دروغش نمی ارزید
چه اثر از این صداقت چه ثمر از این نجابت
وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت
من همونم که همیشه غم و غصم بیشماره
اونیکه تنها ترینه حتی سایه هم نداره
این منم که خوبیامو کسی هرگز نشناخته
اونکه در راه رفاقت همه هستیشو باخته
هر رفیقه راهی با من دو سه روزی همسفر بود
انتهای هر رفاقت واسه من چه زود گذر بود
هر کی با زمزمه عشق دو سه روزی عاشقم شد
عشق اون باعث زجره همه دقایقم شد
اونکه عاشق بود و عمری از جدا شدن می ترسید
همه هراس و ترسش به دروغش نمی ارزید
چه اثر از این صداقت چه ثمر از این نجابت
وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت